این کالا با مجوز رسمی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، پروانه نمایش شماره 5886/155 به صورت اورجینال عرضه شده و گارانتی دارد.
به یاد قصه های مجید، به یاد قدیما
کارگردان: کیومرث پوراحمد
کشور: ایران
سبک: کودکان
هنرپیشه ها:
مهدی باقر بیگی
پروین دخت یزدانیان
جهانبخش سلطانی
قصه های مجید
همراه با مجیدِ قصه های مجید!
همشهری جوان مصاحبه ای با مهدی باقربیگی، بازیگر نقش مجید در سریال قصه های مجید انجام داده بود…
مصاحبه جالب و قشنگی بود؛ من را به یاد قدیم ها انداخت… واقعا هر وقت این سریال را می بینم اشک در چشمانم حلقه می زند، نمی دانم چرا؟ آهنگ سریال قصه های مجید یک آهنگ استثنایی است. وقتی آهنگ این فیلم را گوش می دهم حس عجیبی به من دست می دهد… اگر آن را ندیده اید فیلم های آن را تهیه کنید و حتما این فیلم را ببینید، حتما خوشتان می آید.
این فیلم به نویسندگی هوشنگ مرادی کرمانی و با کارگردانی کیومرث پوراحمد و بازیگری مهدی باقربیگی در نقش مجید و خانم پوران دخت یزدانیان در نقش بی بی حدودا 15 یا 16 سال پیش ساخته شده است.
خب بدون هیچ حرف اضافی شما را به محاصبه ای که همشهری جوان با مجید؛ همان پسر معنوی هوشنگ مرادی کرمانی دعوت می کنم.
مهدی باقربیگی در نقش مجید در فیلم قصه های مجید
————————
مهدی باقربیگی
**به نظر خودت از کجا شروع کنیم؟
فکر کنم برای همان «قصههای مجید» و خاطرههایش آمدهاید و احتمالا دوست دارید بدانید مثلا باقربیگی بعد از این سالها کجاست و چی کار میکند و…
**زدی توی خال، از آن موقع چندسال میگذرد؟
فکر کنم 15 سال.
**هنوز با پوراحمد در ارتباط هستی؟
ارتباط کاری نه! اما هر از گاهی زنگی میزنم و احوالپرسی میکنم. به هر حال ایشان سرشان شلوغ است. به «بیبی» هم سر میزنم.
**حالا که به گذشته نگاه میکنی، فکر نمیکنی آن روزها یا بعدش اشتباه هم کردهای؟
چون توی خانواده ما کسی چنین تجربهای نداشت و من هم یک بچه محصل بودم، فکر میکنم نباید هر دعوتی یا مصاحبهای یا برنامهای را میپذیرفتم. چون خیلی اطلاعی نداشتم، فکر میکردم اگر نه بگویم زشت است یا مردم ناراحت میشوند و باید حتما قبول کنم. بعد از مدتی فهمیدم این محبوبیت را به راحتی به دست نیاوردهام که راحت از دست بدهم. برای همین مدتی کنار کشیدم.
**آن روزها پوراحمد میگفت شاید مجید مردی بشود و من بخواهم از آن مرد در فیلمهایم استفاده کنم. هنوز موقعش نشده یا تو نخواستی؟
راستش من که نخواستم، چون آقای پوراحمد کارش را خوب بلد است. مطمئنم هر وقت بداند که من به دردش میخورم، خبرم میکند. اتفاقا چند وقت پیش قرار بود یک سریال کار کنند و بنا بود من هم باشم، اما شرایطش جور نشد. به هر حال، تو کارهای سینمایی هم اگر نقشی برایم بود، حتما خبرم میکردند.
راستی با آقای مرادی کرمانی ارتباط داری؟
هر وقت بیایند اصفهان، میروم میبینمشان و هر دو خیلی خوشحال میشویم، چون همیشه به من میگویند تو پسر معنوی من هستی!
**از ماجرای آشناییات با آقای پوراحمد و اصلاً چگونگی انتخاب شدنتان بگو.
دوم راهنمایی بودم که در کلاس زده شد و مدیر مدرسه سه چهار نفر از بچههای کلاس را صدا زد بیرون. من هم جزء آنها بودم. من هم از همهجا بیخبر، گفتم ما که شیطانی یا کاری نکردیم. جریان چی هست؟
تا اینکه وقتی وارد دفتر مدرسه شدم، دو نفر مرد قدبلند نشسته بودند. مدیر گفت این آقایان آمدهاند برای تهیه یک سریال تلویزیونی هنرپیشه انتخاب کنند، بعدش کمی با هم صحبت کردیم و قرار شد برویم منزل آقای پوراحمد و تست ویدیویی بدهیم.
جالب است بگویم که من قرار را اشتباه فهمیده بودم و یک روز دیر رفتم خانه آقای پوراحمد. وقتی در زدم و ایشان آمدند گفتند دیر آمدهای و دیگر همه چیز تمام شده! من هم گفتم خب، باشد. ولی آقای پوراحمد گفتند صبر کنم تا فیلمبردار بیاید و تست بدهم. خلاصه تست ویدیویی گرفته شد و بعد چند روز به من خبر دادند قبول شدهام. خیلی خوشحال شدم. البته کلی هم نذر و نیاز کرده بودم!
**مثلاً چی؟
که اگر قبول شدم، نمازم را مرتب بخوانم و ترک نکنم.
**برخورد خانواده و مردم پس از پخش اولین قسمت سریال چه بود؟
زمان پخش سریال، اول دبیرستان بودم. شنبهای بود که میخواستم بروم مدرسه، خیلی سخت بود. از بعضی لحاظ خوب بود و از بعضی لحاظ خستهکننده و ناراحتکننده بود. خانواده و آشنایان هم باورشان نمیشد که سریال به این خوبی درآمده باشد و من به این خوبی از پس نقشم برآمده باشم.
**درمورد سکانس آخر فیلم «شرم» صحبت کن، آنجایی که عصبانی شدهای ساختگی بود؟
این سکانس آخر که من عصبانی میشدم و برمیگشتم به آقای پوراحمد و عوامل، ساختگی بود! خود آقای پوراحمد آن را به فیلمنامه اضافه کردند و دیالوگهای آن را نوشت و من هم بازی کردم. فکر کنم هدف آقای پوراحمد این بود که مردم و مخصوصاً جوانهای علاقمند به این کار با پشت صحنه، سختی کار، دردسرها و… آشنا شوند و بدانند که کار آسانی نیست.
بعد از پخش آن قسمت تا الان که 15 سالی گذشته، بیشترین سؤالی که از من میشود همین است که آن قسمت واقعی بود؟ بعضیها هم میگویند حیف شما بود که ادامه ندادید بازیگری را و اگر تو قسمت شرم با آقای پوراحمد دعوا نمیکردی، الان بازهم با هم کار میکردید!
**بعد از این سالها چه چیزی از قصههای مجید برایت مانده است؟
تنها چیزی که برایم مانده این است که هنوز که هنوز است، مردم که من را توی خیابان میبینند، خوشحال میشوند. این بزرگترین خوشحالی برای من است. واقعاً خدا خیلی من را دوست داشته.
«قصههای مجید» ریتم آرامی دارد و سالهای سال از عالم «پلنگ صورتی» و «تام و جری» دور است. زیباییاش در سادگی است و نزدیکی به واقعیت، و مثل آیینهای است که در برابر زندگی خودمان قرار دادهاند. و با اینهمه، سخت جذاب است. طاق ضربی، هشتی، حوض، پاشویه، باغچه، بهار خواب... و لهجهی شیرین اصفهانی که مثل کاشیهای مسجد شیخ لطفالله زیباست. میبینم که با «قصههای مجید» همانهمه انس دارم که با خانهمان، با برادر کوچکترم و با مادربزرگم که همهی وجودم، حتی خاطرات فراموششدهام را در چادر نمازش مییابم، در صندوقخانه و در ته صندوقچهاش که مکمن رازِ ایران زمین است. و در درون بقچهای که بوی تربت کربلا میدهد و مرا نه به گذشتههای دور، که به همهی حضور تاریخیام پیوند میزند. «بیبی» همان پیرزنی است که خانهای به اندازهی یک غربیل داشت، اما به اندازهی یک آسمان آفتابی، مهربان بود؛ همان پیرزنی که چارقدش بوی عید نوروز میداد. «یادت باشه، آقا مجید! مقصد همینجاست.» و این سخن را «محمود آقا» میگوید که شغلش رانندگی است، یعنی شغلی که اقتضای طبیعیاش، شتابزده از مقصدی به مقصدی دیگر رفتن است. چقدر ایرانی است! چقدر شبیه پدر من است که اتومبیلش را در گاراژ میگذارد و صبحها پیاده سر کار میرود تا از بوی کوچهها محروم نماند، کوچههایی که بعد از یکصد و پنجاه سال غربزدگی هنوز از بوی یاسِ درختی و اقاقیا خالی نشدهاند... و من همان مجیدم. و مجید هم «ملک محمد» است و هم «حسن کچل». دلم میخواهد «قصههای مجید» را تنهای تنها تماشا کنم تا ناچار نشوم که جلوی گریهام را بگیرم. دوستت دارم، ایران
هم اکنون سریال قصه های مجید با فرمت DVD آماده ارائه به شما هموطنان عزیز میباشد.شما میتوانید این مجموعه ماندگار و دیدنی را بصورت پستی و یا نقدی خریداری کنید.
شماره مجوز : 5886/155
مجموعه نوارهای قصه شرکت 48 داستان (چهل و هشت داستان)- 1DVD Mp3 - سوپر اسکوپ
شاید گاهی پیش آمده باشد که کودک شما از شما درخواست داستان کرده اما شما داستانی در ذهنتان برای تعریف ندارید در اینجا ما مجموعه 48 داستان را پیشنهاد می کنیم در این مجموعه شما با داستان های کاملا حرفه ای با گفتاری زیبا و کیفیتی خوب مواجه هستید که می تواند ساعتها فرزند شما را سرگرم نماید همه داستان ها به صورت موزیکال می باشند و مانند یک فیلم سینمایی شما را به سفری طولانی و اسرار آمیز خواهند برد
داستانهای شرکت سوپراسکوپ (Super Scope ) رو یادتونه
قرار بود 48 داستان ناطق منتشر کنه که هنوز به نیمه نرسیده بود نمی دونیم چی شد که بسته شد
صدای مرتضی احمدی رو تو قصه زیبای علیمردان خان رو همه ما که بچه های دهه 50 هستیم خوب یادمونه
داشت عباسقلی خان پسری
پسر بی ادب و بی هنری
اسم او بود علیمردان خان
اهل منزل زدستش به امان و الی آخر...
دوست دارید یک بار دیگه همه اون داستانها رو بشنوید ؟؟
داستانهای ناطق و زیبای قدیمی و خاطره انگیز و نایاب رو در یک دی وی دی یکجا برایتان گرد آوردیم که لیست اون داستانها رو در زیر خواهید دید :
مجموعه نوارهای قصه شرکت 48 داستان (چهل و هشت داستان) متولی این سری داستانها (48 داستان) آقای خوش ذوقی به اسم علیرضا اکبریان بود که گروه بسیار حرفه ای و طنازی مثل آقای مرتضی احمدی،مرحوم کنعان کیانی،نادره سالار پور، خانم نوشابه امیری و … را دور هم جمع کرد تا در شرکت سوپراسکوپ داستانهای کلاسیک خارجی و ایرانی را به صورت Audio Book برای کودکان بازسازی و اجرا کنند. ابتدا قرار بود این مجموعه منتشر شود که متاسفانه به ناگاه متوقف شد.
فایل ها با فرمت Mp3 می باشند و در 1 دی وی دی ذخیره شده اند.
01 - 6جوجه کلاغ و 1 روباه
02 - آقا موش شکمو
03 - علیمردان در شهر شیطان
04 - آلیس در سرزمین عجایب
05 - علیمردان خان
06 - امیر ارسلان نامدار
07 - انگشت طلایی
08 - آرش کمانگیر
09 - آوازه خوان های شهر قصه
10 - بز بز قندی
11 - دالی موشه
12 - دزده و مرغ فلفلی نویسنده: منوچهر احترامی
13 - گالیور در جزیره کوتوله ها
14 - گردن کج گلابی با صدای مرحوم مقبلی و مرحوم مهر پرور